سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون خبر کشته شدن محمد پسر ابو بکر بدو رسید فرمود : ] اندوه ما بدو همچند شادمانى آنهاست ، جز که از آنان دشمنى کاست و از کنار ما دوستى برخاست . [نهج البلاغه]
پـــــــــــیچک
درباره



پـــــــــــیچک


محسن
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
مستند بسیار دیدنی و زیبای شوک

 

اطلاعات بیشتر در ادامه مطلب.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محسن 87/8/8:: 10:40 عصر     |     () نظر

از اینکه نتوانستم اپ دیت کنم

مرا

عفو کنید

د وقت نتوستم اپ دیت کنم


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محسن 87/8/8:: 7:39 صبح     |     () نظر

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محسن 87/8/8:: 7:39 صبح     |     () نظر

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محسن 87/8/8:: 7:39 صبح     |     () نظر

به یکی خبر میدن که بابات مرده، میگه: آخ جون...تریپ مشکی

 

از طرف میپرسن: به نظر شما اگه آمریکا افغانستان و عربستان رو بگیره، به کره و چین هم حمله کنه تکلیف ایران چی میشه؟ طرف میگه: چی میشه نداره که، ایران میره جام جهانی

 

طرف کلیدش رو تو ماشین جا میگذاره، تا بره کلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میکنن

 

پسر تازه رفته بوده کلاس دوم، معلمش ازش میپرسه: دو دو تا؟ پسره میگه: چهارتا. معلمه میگه:باریک‌لله.. بیا اینم چهار تا گردو جاییزت. 

حالا بگو ببینم، دو سه تا؟ پسره میگه: یک گونی 

شخصی به دوستش گفت برادرم موبایل گرفته
دوستش: یعنی از ایدز خطرناک تره 

 

مش قاسم:چرا به چشم الاغت عینک سبز زدی
مش غلام:اخه بهش می خوام کاه بدم ولی فکر کنه ینجه است

 

اولی :ایا تودرخواب خروپف می کنی؟
دومی : نه اصلا
اولی : از کجا اینقدر مطمئنی ؟
دومی :خوب یک شب تا صبح بیدار ماندم و اصلا صدای خروپف نشنیدم

 

اولی : می دونی چرا فیلها را به سربازی نمی برند
دومی : نه برای چی
اولی : چون کف پاهاشون صافه

 

بیمار=اقای دکتر من می ترسم اخه اولین دفعه هست که عمل می کنم
دکتر=نترس منم اولین بارمه!!!!

 

 ترکه می‌خواسته گردو بشکنه، گردو رو میگذاره زیر پاش، با آجر میزنه تو سرش!

 ترکه میره بقالی،‌ می‌بینه رو دیوار بزرگ نوشتن: علی با ماست! حسن با ماست! حسین با ماست! میگه: ببخشید اقا، شما ماست خالی ندارید؟!

 ترکه هر روز زنگ یک کلیسا رو می‌زده و در می‌رفته. آخر پدر روحانی شاکی میشه،‌ یک روز پشت در کمین می‌کنه، تا ترکه زنگ می‌زنه، ‌خرشو می‌گیره و می‌پرسه چیکار داری؟ ترکه حول میشه،‌ با تتپته میگه: ببخشید، ‌عیسی هست؟!

 ترکه میره ساندویچی، میگه: ببخشید بندری دارید؟ یارو میگه: بعله. ترکه میگه: پس قربون دستت، ‌بگذار یک حالی بکنیم!

 ترکه میره حموم، آب جوش بوده با نعلبکی دوش میگیره!

 ترکه مهم میشه زیرش خط میکشن، تو امتحان میاد!

 به ترکه میگن چند تا بچه داری؟ میگه 2 تا . می‌پرسن: کدومش بزرگتره؟ میگه: خوب اولیش!‌

 ترکه میره ماه عسل، یادش میره زنش رو ببره!

 ترکه دو تا دزد میگیره زنگ میزنه 220 !

 از ترکه میپرسن آرزوت چیه؟ میگه:‌ کاشکی تبریز پایتخت بود! میگن: چرا؟! میگه: آخه اون وقت به مامیگفتن بچه تهرون!

 اردبیل زلزله میاد،‌ ترکه زنگ میزنه مسئولیتش رو بر عهده میگیره!

 به ترکه میگن: چند تا حیوون نام ببر که پرواز کنه. میگه:‌ کبوتر، کلاغ، خر! بهش میگن: بابا خر که پرواز نمیکنه! میگه: بابا خره دیگه، یهو دیدی پرواز کرد!

 ترکه از یکی میپرسه قبله کدوم طرفه؟! یارو نشونش میده، ترکه میگه:‌ باید خیلی برم؟!

 آمریکاییه داشته تو رودخونه غرق میشده،‌ هی داد میزده: help me, hellllp! ترکه از اونجا رد میشده میگه:‌ احمق جون اگه جای کلاس زبان کلاس شنا رفته بودی الان غرق نمیشدی!

 تمساحه میره گدایی،‌ میگه:‌به من بدبختِ مارمولک کمک کنید!

 ترکه سربازیش تموم میشه، وقتی کارت پایان خدمتشو بهش میدن، نگاه میکنه میگه: ‌ای بابا، من که ازینا چهارتا دارم!

 ترکه یه بسته هزار تومنی میشمره، 250 تومن کم میاره!

 به ترکه میگن خیلی آقایی. میگه: ما بیشتر!

 از ترکه می‌پرسن: بلدی پیانو بزنی؟! میگه: نه. ولی یه داداش دارم... اونم نه!

 به ترکه میگن چی شد ترک شدی؟! میگه:‌ والله من اولش که ترک نبودم، ‌تو بیمارستان با یه بچه ترک عوض شدم!

 ترکه تو اتوبوس یه دختره خوشگل رو میبینه،‌ پیاده که میشه شماره اتوبوس رو بر میداره!

 ترکه میاد تهران،‌ یه دختر خوشگل میبینه،‌ بهش میگه:‌ خانم این دوست دختر که میگن شمایین؟!

یک گروه از محققین انسان شناسی داشتن روی تفاوت مغز نژادهای مختلف انسان تحقیق می‌کردند، اول مغز یک آمریکاییه رو باز می‌کنند، می‌بینند ای بابا اینا اینقدر با الکترونیک و کامپیوتر ور رفتن که تو مغزشون پر شده از IC و مدارهای الکترونیکی. خلاصه می‌ترسن دست به یک چیزی بزنند خراب شه، زود مغز یارو رو می‌بندند. بعد مغز یک ژاپنیه رو باز می‌کنند، می‌بینند ای بابا این وضعش از آمریکاییه هم خراب تره و مغزش شده پر از مدارای نوری و چیزای عجیب غریب، خلاصه مغز این رو هم جرات نمی‌کنند دست بزنند. بعد جمجمه یک ترکه رو باز می‌کنند، می‌بینند تو ش فقط یدونه سیم ازین ور جمجه رفته اونور. باخودشون می‌گن: خوب ما اینو قطع می‌کنیم، اگه دییدم خیلی ضایع شد، فوقش دوباره وصلش می‌کنیم! خلاصه سیمه رو قطع می‌کنند، یهو گوشای ترکه میافته!

 ترکه زنگ میزنه 118، میگه: ببخشید شماره تلفن غضنفر رو دارین؟! یارو میگه: نه. ترکه میگه: پس من میخونم یادداشت کنین!

 ترکه مجری مسابقه بیست سوالی میشه، یارو ازش میپرسه، جانداره؟ میگه: نه. میپرسه: تو جیب جا میشه؟ ترکه کلی فکر میکنه، بعد میگه:‌ تو جیب جا میشه اما اگه تو جیبت بریزی، جیبت ماستی میشه!

 ترکه میره حرم امام رضا، میگه:‌ امام رضا قربونت برم، تو که ضامن آهو شدی، ضامن من یابو هم بشو!

 ترکه پسرش رو میفرسته ژیمناستیک، بعد از یه مدتی میبینه پسرش روز به روز جای اینکه پیشرفت کنه هی داره پسرفت می‌کنه. یک روز میره سر جلسه تمرینشون ببینه چه خبره، میبینه از بچش به عنوان خرک استفاده می‌کنند!

 ترکه میخواسته به فلسطینیا کمک کنه، براشون سنگ پست میکنه!

 ترکه مرده شور بوده، بعد از یه مدتی میگیرنش دهنش رو سرویس میکنن. رفیقاش میپرسن بابا مگه این بیچاره چی کار کرده بود؟ میگن: این پدرسوخته سوالای شب اول قبر رو تکثیر کرده بود بین مرده‌ها تقسیم می‌کرد!

 از ترکه میپرسن شما همتون اینقدر ساده این؟ میگه: نه بابا، راه‌راهمون تو آفریقاست!

 ترکه سوار اتوبوس میشه، میره یک گوشه وامیسته. راننده بهش میگه: آقا این همه صندلی خالی، چرا نمیشینی؟ ترکه میگه: حالا صبر کن، دو دقیقه دیگه همین یک ذره جا هم پیدا نمیشه!

 از ترکه میپرسن شما تهرانی هستین؟ میگه: نه چشماتون قشنگ میبینه!

 ترکه تو مانور شرکت میکنه، اسیر میشه!

 ترکه میره مغازه میگه: آقا یه بیسکویت خوب بدین. بقاله میگه: ساقه طلایی خوبه؟ ترکه میگه نه. میگه: ویفر خوبه؟ میگه نه . میگه گرجی خوبه؟ میگه نه. میگه: مادر خوبه؟ ترکه میگه: قربان شما، دست بوسن!

 ترکه بچش نمیخوابیده، بهش ژل میزنه!

یارو یه سیاهپوست را دید و بهش گفت: آقا ببخشین، شما شب هستین؟ سیاهپوسته هم یک چک آبدار زد توی گوشش. یارو با خودش گفت: عجب شب بدی بودها!

 به ترکه گفتند: سلام. گفت:هان؟ گفتند: نگو هان ، بگو علیک سلام گفت: آهان.

 به ترکه گفتند: سلام. گفت: هان؟ گفتند: نگو هان بگو هین که هم خرت راه بیفته، هم جواب مارو داده باشی!

 از ترکه میپرسن: میدونی فامیلی خدا چیه؟ میگه: نمیدونم، ولی به گمانم وکیلی باشه! (اگه جناب دوزاری مبارک نیافتاد، یک بار اسم و فامیل رو پشت هم بگید، شاید یک فرجی شد!)

 لره با هواپیما میاد تهران، تو فرودگاه به رفیقش میگه: اگه میدونستم اینقدر نزدیکه با ماشین میومدم!

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محسن 87/8/8:: 7:38 صبح     |     () نظر
   1   2   3   4   5   >>   >